- چهارشنبه 29 دی 1395 - 09:43
- کد خبر : 1244
- مشاهده : 305 بازدید
- یادداشت
پرونده آمریکاییها در قبال ایران اسلامی، همواره مملو از دشمنی و کینه نسبت به انقلاب و مردم بوده و از پیروزی انقلاب تا کارشکنی در برجام ادامه داشته است اما وقتی از دیپلماسی آمریکا علیه ایران سخن به میان میآید و راهبردهای خصمانه این کشور در برابر نظام اسلامی مورد بررسی قرار میگیرد، بیشک، مخالفت […]
پرونده آمریکاییها در قبال ایران اسلامی، همواره مملو از دشمنی و کینه نسبت به انقلاب و مردم بوده و از پیروزی انقلاب تا کارشکنی در برجام ادامه داشته است اما وقتی از دیپلماسی آمریکا علیه ایران سخن به میان میآید و راهبردهای خصمانه این کشور در برابر نظام اسلامی مورد بررسی قرار میگیرد، بیشک، مخالفت کاخ سفید با «استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی» بهعنوان اولین موضوع مطرح خواهد شد. در اسناد راهبردی سیاستمداران آمریکایی، بارها عنوان شده است که جمهوری اسلامی به دلیل تعارض با منافع و اهداف این کشور، در زمره اصلیترین تهدیدات آمریکا قرار دارد و از این رو، مقابله و خصومت با ایران، با تغییر دولتها و روی کار آمدن رؤسای جمهور دموکرات یا جمهوریخواه، دستخوش تغییر و تحول نمیشود.
به بیان دیگر، ورود اندیشه و گفتمان انقلاب اسلامی به عرصه نظام بینالملل با شعار استقلال و آزادیخواهی، هماورد بزرگی را میان نظام سلطه و جمهوری اسلامی در حوزه جهانبینی و سیاست پدید آورد و اقتدار نظام اسلامی به دلیل ماهیت استکباری آمریکا، بهشدت مورد هجمه قرار گرفت. اساساً چالش و درگیری اصلی انقلاب اسلامی با نظام لیبرال آمریکا به دلیل وجود همین «روحیه استکباری» و امتناع از پذیرش یک کشور مستقل و خارج از نظام سلطه در دولتمردان آمریکایی بوده و چون این رویه استکباری تغییری نکرده، لاجرم درگیری و مبارزه نیز ادامه یافته است.
بر این اساس، پذیرش نظام سیاسی مقتدر ایران اسلامی در منطقه بسیار مهم غرب آسیا با منافع دولت استکباری آمریکا به هیچ عنوان سنخیت و سازگاری نداشته و این ضدیت، در نقشه راه ظالمانه این کشور در جهان ریشه دارد و نکته حائز اهمیت اینکه فقدان فهم درست و اصولی از علت این دشمنی، زمینهساز اعوجاج، بدفهمی و عملکرد نادرست در تحولات گوناگون سیاسی و بینالمللی و … میشود؛ در همین راستا، تمرکز بر این موضوع و درک درست آن – بهخصوص پس از بدعهدیها و دشمنیهای فاحش آمریکا در جریان گفتگوها و توافق هستهای- از اهمیت وافری برخوردار است.
از سوی دیگر، «دشمنشناسی» برای نظام انقلابی ایران که بر اندیشههای مترقی دین اسلام مبتنی است، ضرورتی غیرقابلاجتناب است که تحقق شعارهای آرمانی نظام اسلامی را تضمین میکند؛ دشمنی که از هیچ اقدامی برای ایجاد تقابل فروگذار نمیکند و زمانی که مجبور به مذاکره و تعهد دادن باشد، به راحتی و با وقاحت، تعهدات و وعدههایش را زیر پا میگذارد. تاریخ آمریکا نشان میدهد رهبران اردوگاه سرمایهداری به هیچ عنوان به پیمانهای خود پایبند نبودهاند و حتی اندیشمندان و کارشناسان این کشور نیز به این خصوصیت سردمدارانشان معترفند. «استیون لندمن»، کارشناس تاریخ و سیاست خارجی آمریکا بر این حقیقت اعتراف کرده و میگوید: «در تاریخ آمریکا حتی یک توافق وجود ندارد که این کشور پای آن را امضا کرده و سپس به آن پایبند باقیمانده باشد.» تجربه برجام و کارشکنی و بدعهدی شیطان بزرگ نیز بیش از گذشته این واقعیت بیپرده را آشکار کرده، لذا این تصور که کدخدا به توافقهایی که امضا کرده پایبند خواهد ماند – با این استدلال که عهدشکنی برای آمریکا هزینه سنگینی در پی خواهد داشت- چیزی بیش از یک توهم و خیالپردازی خام و بدون پشتوانه علمی، عقلی و تاریخی نیست.
امروز در سایه تجربه تلخ و پر هزینه مذاکره با شیطان بزرگ و بدعهدی و کارشکنی آمریکا در برجام، خوشبختانه نسبت به توطئههای این کشور از جمله نفوذ، ایجاد دوقطبیهای کاذب، سوء استفاده از ظرفیتهای نظام برای براندازی و استحاله، آگاهی و شناخت دقیقتری در میان آحاد مردم بصیر کشور شکلگرفته و بیتردید، بزرگترین دستاورد برجام به اعتراف دولتمردان کاخ سفید، «افزایش کمی و کیفی بغض و کینه مردم ایران نسبت به سردمداران آمریکایی بهعنوان شیطان و نماد استکبار» بوده است.
در این میان اما موضوعی که موجب نگرانی مردم و دلسوزان را موجب شده، این است که متأسفانه برخی برخلاف مشی اصولی انقلابی نظام جمهوری اسلامی و برخلاف نص صریح قانون اساسی، در مسیر لطمه زدن به دستاورد «دشمنشناسی» برجام و تشکیک و تخریب باورهای ضدآمریکایی و ضداستکباری حرکت کرده و در تلاشند انگاره غلط برجامهای دیگر و «ضرورت مذاکره همهجانبه و تعامل با آمریکا به منظور رفع همه تحریمها در سطح داخلی و خارجی» را به یک مطالبه عمومی و ملی تبدیل کنند.
در حقیقت این افراد و گروهها- عمداً یا سهواً – با وارونه جلوه دادن حقایق در مورد کم شدن دشمنی غرب و رفع تحریمها درصددند تا سازش با آمریکا را تئوریزه کنند، کشور را بر سر دو راهی «ارزشها» و «معیشت» قرار داده و با این مغالطه، رفاه را در همسویی با مهندسی ظالمانه نظام سلطه و انقلابی بودن را در نقطه مقابل رفاه و فراخی معیشت معرفی کنند. این عده به جای اینکه گریبان آمریکا و متحدانش را در بدعهدیها و دشمنیها بگیرند، برای توجیه رفتار منافقانه آمریکا، به دنبال مقصر در میان نهادها و مجموعههای انقلابی هستند و عدم مذاکره با کدخدا در همه زمینهها را علتالعلل لغو تحریمها معرفی مینمایند که اگر این شیوه را به منزله سرسپردگی به غرب و آمریکا و پشت و پا زدن به چشماندازهای بلند انقلاب تلقی نکنیم، بیتردید و در خوشبینانهترین حالت، نشانه ضعف ایمان آنان به وعدههای الهی و باور نداشتن قدرت و نفوذ معنوی ایران است.
همه حقایق ذکر شده، باید هر انسان فهیم و عاقلی را به این درک برساند که مفروض قرار دادن مذاکره با آمریکا به منظور حل مشکلات، افزون بر هزینههای فراوانی که بر کشور تحمیل میکند، زمینه امتیازگیری و تحقق خواستههای نامشروع شیطان بزرگ را نیز به وجود میآورد و آنان را به هدف خام تغییر نظام، گامبهگام نزدیکتر خواهد نمود. بنابراین، همانگونه که آیتالله آملی لاریجانی، ریاست محترم قوه قضائیه در جلسه اخیر مسئولان قضایی تصریح کردند، هیچ راهی جز خارج کردن آمریکا از دستور کار سیاست خارجی کشورمان و «طراحی مهندسی دیپلماسی منهای آمریکا» برای اعتلای انقلاب، کشور و پوشاندن جامه عمل به شعار اصیل «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» متصور نیست.
منیع: فارس
انتهای پیام/
نظرات